ابوهاشم گوید: من و عده اى از شیعیان در زندان
متوکل بسر مى بردیم و شخصى هم که مى گفتند از علویان و شیعیان است با ما بود.
روزى امام حسن عسکرى علیه السلام را به زندان آوردند. آن حضرت التفاتى کرد و
فرمود: اگر کسى که از شما نیست در میان شما نبود مى گفتم که هر کدام چه وقت از زندان
آزاد مى شوید، آنگاه با دست اشاره به آن مردى که مى گفتند از شیعیان و علویان است
کرد که از نزد آنها خارج شود و او هم بیرون رفت .
سپس امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: این مرد از شما نیست از او دورى کنید، او نوشته
اى در زیر لباس دارد که سخنان شما در آن نوشته و براى سلطان مى فرستد.
یکى از آنها برخاست و او را تفتیش کرد و دید کاغذى در زیر لباس دارد که همه اخبار
زندانیان را در آن نوشته است .